کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



آخرین مطالب

 



 

    1. محسن ایمای خرداد ۱۳۷۰ مجله تربیت دوره ششم شماره –۹ پژوهشکده تعلیم و تربیت ( مقاله قسمت اول ) ↑

 

    1. محسن ایمانی مهر ( ۱۳۷۰( مجله تربیت دروه هفتن – پژوهشکده تعلیم و تربیت ( مقاله قسمت سوم ) ↑

 

    1. شهربانو فرنحار ( بهمن ۱۳۷۱) مجله تربیت دوره هشتم – پژوهشکده تعلیم و تربیت ( مقاله ) ↑

 

      1. زهره محمد آبادی فراهانی (۱۳۷۵) دانشگاه تربیت مدرس ( پایان نامه ) ↑

 

    1. Frustration test – picture ↑

 

    1. Rosenzweig picture Frustation Test in the children ↑

 

    1. picture frutration test ↑

 

    1. saul Rosenzweig ↑

 

    1. Van Roy ↑

 

    1. Center de lapsychologie applioue ↑

 

    1. Dangon , freson , pichot ↑

 

    1. The picture associatition Metbod for assessing reaction to frustration ↑

 

    1. picture frustration study ↑

 

    1. yung ↑

 

    1. Defense dumoj ↑

 

    1. Culpabilitie ↑

 

    1. Aggressivite ↑

 

    1. Tolorance a la Frusttation ↑

 

    1. Extragression ↑

 

    1. Intraession ↑

 

    1. Inagression ↑

 

    1. Super Ego ↑

 

    1. Prinelpe de ia yealite ↑

 

    1. Rational izition ↑

 

    1. Obstic- Defency ↑

 

    1. Sublimation ↑

 

    1. Conrevsion ↑

 

    1. Defense dumoi ↑

 

    1. Persisence de basoin ↑

 

    1. Extragressire ↑

 

    1. Substitition ↑

 

    1. Intrihressive ↑

 

    1. Inagressive ↑

 

    1. Refoulement ↑

 

    1. Extripedetif ↑

 

    1. Intropedetif ↑

 

    1. Impedetif ↑

 

    1. Extripunitif ↑

 

    1. Intropinitif ↑

 

    1. Auto pu nition ↑

 

    1. Masochistis ↑

 

    1. Impuintif ↑

 

    1. Extripersistif ↑

 

    1. Impersistif ↑

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-09-20] [ 11:47:00 ب.ظ ]




امروزه نیز طراحی از نظر امنیتی چندان تفاوتی با زمان­های قدیم ندارد و هدف اصلی آن تغییری نکرده است. حتی ساده­ترین نوع حصار نیز محدوده ملک خصوصی را تعریف می­ کند و با آن که ممکن است گذشتن از آن ساده باشد، اما به روشنی نشان می­دهد که فرد عبورکننده حقوق اولیه مالک را نادیده گرفته است. طراحی چنین موانع حصار مانندی در اطراف محوطه­ها، با افزایش تهدید می ­توانند با شدت بیشتر اجرا شود، اما تقریباً از کلیه حصارهای محیطی ‌می‌توان عبور نمود. همواره درجه­ای از خطر، به دلیل محدودیت­های فیزیکی، مالی و یا نگهبانی، در ارتباط با این موانع دفاعی وجود دارد. هدف در این جا انتخاب مانعی مناسب در مقابل تهدیدی است که در حد معقول قابل پیش ­بینی باشد.(همان منبع،۲)

 

هوشیاری و مراقبت، در صورتی که در پاسخ به برآوردهای دقیق و واقعی از تهدیدات واقعی و محتمل انجام گیرد، باعث خواهد شد اقدامات احتیاطی فیزیکی و روانی در سطحی مناسب اجرا شود. اگر تهدیدات مورد اغراق قرار گیرند و یا سناریوهایی غیرمتحمل آن ها را بزرگ­تر از آنچه هستند نشان دهند، ممکن است پیامدهای جدی به همراه داشته باشند. مثالی از این حالت زمانی دیده می­ شود که وسایل ارتباط جمعی به طور گسترده بر یک هدف تمرکز ‌می‌کنند و اهمیت را برای مردم بیش از آنچه هست جلوه می­ دهند. ترس­های غیر واقعی بر کیفیت زندگی ما و اعمالی که انجام می­دهیم تأثیر بدی می­گذارند و باعث می­شوند تعادل بین آزادی عمل و محدودیت عمل ما برهم بخورد. همچنین ممکن است منابع محدود مالی و پرسنلی که ما باید در راستای طراحی امنیتی مصرف نماییم، در راه ­هایی به کار گرفته شوند که کم اهمیت­تر هستند، در حالی که این منابع باید صرف نیازهای امنیتی لازم­تری شوند. باید در صدد پیدا کردن تعادلی منطقی بین افرادی که مسائل امنیتی را مهمترین می­دانند و افرادی که معتقدند در جامعه ما باید به آزادی حق تقدم داده شود، باشیم. پیدا کردن این حالت تعادل، کاری اساسی در فرایند گسترش طراحی با هدف ایجاد امنیت است. اساس راه حلی نوآورانه در طراحی امنیتی، بر ارزیابی دقیقی از خطر قرار دارد. موانع موجود در سر راه ایجاد امنیت و تأثیر آن ها بر ویژگی­های معماری جوامع اطراف، باید در نظر گرفته شوند. المان­های به کار رفته در بین ساختمان و محوطه، از نظر وارد ساختن طراحی امنیتی در زمینه معماری محل، اهمیت فراوان دارند. این نوع طراحی، ارتباطی محکم با خیابان و ویژگی­های معماری املاک مجاور ایجاد می­ کند و محوطه اطراف ساختمان را نیز امن می­سازد. این طراحی وضعیتی پدید ‌می‌آورد که در آن افرادی که قصد دارند از مانع عبور کنند در هنگام تلاش برای این کار، به روشنی قابل مشاهده باشند. علاوه بر این زمان زیادی که برای عبور از حلقه امنیتی محوطه لازم است باعث معطل شدن مهاجمان بالقوه خواهد شد، به طوری که واکنش­ها می ­توانند بر متوقف ساختن آن­ها تمرکز یابند. (همان منبع،۲)

طراحان و سازندگان فضاهای خارج ساختمان می ­توانند نقشم مهمی در برخورد با تهدیدات و جرایم خشونت­بار از سوی منابع خارجی، ایفا نمایند. بسیاری از این تهدیدها در خارج از ساختمان آغاز می­شوند و در این­جاست که طراح سایت قادر است در عین حال که فضاهای عمومی با کیفیت مناسب خلق می­ کند، صدمات ناشی از این جرائم را کاهش دهد و یا جلوی رخداد آن ها را بگیرد. (همان منبع،۲)

 

در نتیجه معمار منظر، باید تهدید مورد انتظار را ‌بر اساس تحلیل تهدید، محل و عوامل در ارتباط با آن به خوبی شناسایی نماید که این مسئله از اهمیتی فوق­العاده زیادی برخوردار است. یک طرح امنیتی خوب باید ‌بر اساس مجموعه داده ­های دقیق که مربوط به وضعیت خاص هر مکان است، طرح داشته باشد و نباید یک نسخه عمومی در همه مکان­ها برای طراحی امنیتی به طراح تحمیل شود. به علاوه، معماران منظر باید به طور فعال با دیگر افراد حرفه­ای درگیر در طراحی امنیتی همکاری نمایند و استراتژی­ها و مواد موجود برای خلق طرح­هایی که امنیت استفاده­کنندگان و نیازهای برنامه­ ریزی شده را تأمین ‌می‌کنند را به کار گیرند. (همان منبع،۳)

 

۲-۶- نظریات پیشگیری از جرایم از طریق طراحی محیطی

۲-۶-۱- مقدمه­­ای بر پیدایش نظریه

 

از ابتدای پیدایش دانش جرم شناسی (۱۸۷۶) و حتی قبل از آن، نظریه پردازان به دنبال کشف علل جرم و راه هایی برای پیشگیری از جرم بوده ­اند. شاید در تمام نظریات موجود که گاه بر نمود جسمانی، گاه بر عوامل زیستی، گاه روان شناختی، گاه شرایط اقتصادی و گاه بی­سازمان اجتماعی و غیره تأکید داشته اند، ارتباط میان فضای محیط فیزیکی و جرم مورد غفلت واقع شده بود. البته در ابتدای شروع راه جرم­ شناسی افرادی چون کتله و گری با ارائه “قانون حرارتی جرم” به نوعی بر تأثیر محیط جغرافیایی بر جرم اشاره نموده و در انتها ‌به این نتیجه رسیده ­اند که رابطه میان محیط و جرم غیر قابل انکار است (قورچی­بیگی،۱۳۸۶،۱۹).

 

محیط فیزیکی علاوه بر اینکه بر رفتار، تأثیر می­ گذارد به علت فراهم آوردن فرصت­های مجرمانه می ­تواند ارتکاب جرم را تسهیل نماید. امروزه گرایش به پیشگیری از جرم، افزایش پیدا ‌کرده‌است. شاید بتوان گفت عدم کارایی و مؤثر بودن دستگاه عدالت کیفری و بالا بودن نرخ تکرار جرم، موجب شده است که جرم شناسان و سایر فعالان دستگاه عدالت کیفری به دنبال شعار قدیمی پیشگیری بهتر از درمان است باشند. بنابر پژوهش­های انجام شده اکثر جرایم را “جرایم فرصت مدارانه” تشکیل می­ دهند و بر این اساس چون مجرم فردی عقلانی است پس در اثر ایجاد “فرصت” مرتکب جرم می­ شود. فضا و محیط می ­تواند “فرصتی علی” برای ارتکاب جرم فراهم آورد. ‌به این نحو که با وجود شخصیت مجرمانه به محض ایجاد فرصت، مجرم به سراغ ارتکاب جرم می­رود(همان منبع،۲۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:11:00 ب.ظ ]




همان‌ طور که رابطه میان حسابرس- موکل در طول زمان شکل می‌گیرد (دوره تصدی حسابرس) و یا از طریق توافقات شخصی میان مجریان و شرکت های حسابرسی تعیین می شود و یا در برخی موارد با حضور اجازه های اقتصادی مشخص می شود (فرصت هایی برای خدمات غیرحسابرسی سودآور)، طبیعتاً موقعیت و یا نزدیکی جغرافیایی، توسعه یک رابطه نزدیک میان دو گروه را نیز تسهیل می‌کند. مثال های ذکر شده نیز با نگرش بالا همخوانی دارند. برای مثال رابطه انرون-اندرسون نشان می‌دهد که انرون به مدت ۱۶ سال (از ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۱) در دفتر مرکزی خود در هاستون توسط دفتر هاستون شرکت اندرسون مورد بررسی واقع شده است و دفتر هاستون شرکت اندرسون بیش از خدمات حسابرسی‌ از خدمات غیرحسابرسی خود عوایدی داشته و حسابداران کلیدی انرون در حقیقت کارکنان پیشین شرکت اندرسون بوده اند. بیان مسئله یک سوال طبیعی را به وجود می آورد: آیا رابطه انرون-اندرسون با این حقیقت که هر دو در یک محل واقع شده بودند تسهیل شده بود؟

 

سوال هایی که مطرح می‌شوند عبارتند از: آیا موقعیت جغرافیایی حسابرسان یک عامل اضافی در رابطه حسابرس- موکل بوده و پس از در نظر گرفتن سایر عوامل خاص تعیین کننده به عنوان عاملی تاثیرگذار بر کیفیت حسابرسی تلقی می­ شود؟ آیا موقعیت مکانی حسابرس باعث تضعیف یا تقویت کیفیت حسابرسی می شود؟ اگر موقعیت مکانی حسابرس بر کیفیت حسابرسی تاثیر بگذارد، این مسئله چگونه در قیمت گذاری خدمات حسابرسی منعکس می شود؟

 

برای پاسخ به پرسش های بالا نیازمند دستیابی به مقیاس های تجربی از کیفیت حسابرسی و موقعیت مکانی حسابرسی می باشیم. همانند بیشتر مطالعات (چوی و همکاران[۳۵]، ۲۰۱۲) از اندازه اقلام تعهدی غیرعادی به عنوان یک نماینده برای کیفیت حسابرسی استفاده کردند. برای تعیین تاثیر موقعیت مکانی بر حسابرس بر کیفیت حسابرسی و قیمت گذاری آن، حسابرسان‌ محلی را از حسابرسان غیرمحلی متمایز کردند. آنان در بررسی اصلی خود هنگامی یک حسابرس را به عنوان محلی (یا غیرمحلی) مشخص کردند که دفتر کاری حسابرسی مورد نظر در همان شهر (یا شهری متفاوت) واقع شده باشد که شرکت موکل واقع شده است. فرض کنید که یک دفتر حسابرسی تعاملی در نیویورک دارای دو موکل در دو ایالت متفاوت نیویورک و کالیفرنیا می‌باشد. با توجه به تعریف بالا، دفتر مورد نظر در واقع یک حسابرس محلی برای موکل در نیویورک و یک حسابرس غیرمحلی برای موکل کالیفرنیایی می‌باشد. چوی و همکاران این تمایز را در نظر گرفتند، زیرا ایالت های متفاوت دارای قوانین حکومتی و یا دادگاه های متفاوت می‌باشند و هر ایالت، مؤسسه‌ ثبت، مجوز و آموزش مستمر حسابرسان مربوط به خود را دارد. به همین دلیل بررسی های در سطح ایالت این اجازه را می‌دهد تا تاثیرات متضاد این تفاوت های مختلف بر نتایج مان کنترل شود. اگرچه بررسی های در سطح ایالت دارای محدودیت هایی می‌باشد زیرا احتمال زیادی دارد که فاصله حسابرس- موکل در ایالت هایی مانند کالیفرنیا و تگزاس به نسبت سایر ایالات کوچکتر زیاد باشد و حسابرسی هایی که توسط حسابرسان خارج از ایالت انجام می شود در مناطق شهری گسترده پوشش دهند. چندین ایالت، غیرعادی نیستند. برای فائق آمدن بر این محدودیت ها چوی و همکاران، یک شیوه جایگزین را به عنوان بخشی از تحلیل حساسیت خود در نظر می گیریم. در اینجا یک حسابرس را زمانی حسابرس محلی معرفی کردند که دفتر حسابرسی تعاملی در محدوده ۱۵۰مایلی اطراف دفتر مرکزی موکل واقع شده باشد و یک حسابرس غیرمحلی را در شرایط غیر از این حالت خواهد بود. برای این هدف، فاصله جغرافیایی واقعی میان حسابرسان و موکلین را در مثال­مان محاسبه کردند. نزدیکی جغرافیایی حتی زمانی که حسابرس در فاصله نزدیک در یک ایالت نیز باشد، می‌تواند باعث سهولت جریان اطلاعاتی میان حسابرسان و موکلین گردد و این احتمال نیز وجود دارد که مسئله در مناطق شهری گسترده نیز رخ دهد. بعلاوه کاربرد این سنجش فاصله جغرافیایی به چوی و همکاران، اجازه بررسی این مسئله را داد، که آیا عامل فاصله مکانی در محدوده یک ایالت مهم است و یا این فاصله تنها زمانی مهم است که فراتر از قلمرو مکانی خاص باشد. ‌بنابرین‏ آنان، با بهره گرفتن از سنجش فاصله واقعی به عنوان یک نماینده جایگزین برای موقعیت مکانی حسابرس، مطلب خود را کامل تر کردند(چوی و همکاران، ۲۰۱۲).

 

کیم و دیگران[۳۶](۲۰۱۲) برای درک بهتر نقش رابطه حسابرس- موکل به بررسی دو مسئله متمایز ولی مرتبط با هم پرداختند. اول، تحلیل آنان بر تاثیر موقعیت مکانی حسابرس بر کیفیت حسابرسی با توجه به سنجش اقلام تعهدی غیرعادی متمرکز می‌باشد. در مقایسه با حسابرسان غیرمحلی، انتظار می رود که حسابرسان محلی دانش بیشتری ‌در مورد موکلین خود داشته باشند. زیرا آن ها برای دسترسی به اطلاعات (مالی و غیرمالی) مربوط به موکلین خود در موقعیت مناسب تری هستند. برای مثال، حسابرسان محلی برای کسب اطلاعات مربوط به موکل از رسانه های محلی، توانایی بیشتری دارند. حسابرسان محلی می‌توانند به راحتی از واحدهای کاری موکل خود بازدید کرده و با تامین کنندگان و کارمندان به دفعات بیشتری گفتگو داشته باشند. حسابرسان محلی توانایی بهتری برای برقراری روابط فردی نزدیک تر و در نتیجه ایجاد کانال های ارتباطی قابل اتکاتری با موکلین خود به نسبت حسابرسان غیرمحلی دارند.

 

از یک سو، این مزایای اطلاعاتی باعث کاهش عدم تقارن اطلاعاتی میان حسابرسان و موکلین شده و منجر به آن می شود که حسابرسان محلی به نسبت حسابرسان غیرمحلی موکلین خود را به شکل موثرتری ارزیابی و نظارت کنند. در نتیجه حسابرسان محلی با وجود سایر شرایط برابر قادر به ارائه حسابرسی با کیفیت بالاتر به نسبت حسابرسان غیرمحلی هستند(کیم و همکاران، ۲۰۱۲).

 

از سوی دیگر، موقعیت مکانی حسابرس ممکن است استقلال حسابرس و در نتیجه آن کیفیت حسابرسی را تضعیف کند. با وجود روابط فردی نزدیک تر میان حسابرسان محلی و موکلین آن ها، احتمال اینکه آن ها از طرف موکل تحت فشار بیشتری برای گزارش استاندارد قرار بگیرند، خواهد بود و این مسئله به معنی حسابرسی های با کیفیت پایین تر خواهد بود. با ارائه دو تاثیر متضاد هم، یک سوال عملی رخ خواهد داد که آیا حسابرسان محلی در مقایسه با حسابرسان غیرمحلی حسابرسی های با کیفیت برتر ارائه می‌کنند؟

 

برای ارائه یک پاسخ صحیح ‌به این مسئله، زنگ[۳۷] و همکاران، (۲۰۱۲) به بررسی این نکته پرداختند که آیا موکلین حسابرسان محلی مقادیر کمتری از اقلام تعهدی غیرعادی را به نسبت موکلین حسابرسان غیرمحلی گزارش می‌دهند یا خیر؟

 

دوم اینکه، آنان برای دستیابی به نگرش دقیق تر بر چگونگی تاثیر موقعیت مکانی بر رابطه حسابرس – موکل به بررسی تاثیر موقعیت مکانی حسابرس بر قیمت گذاری حسابرسی پرداختند(زنگ و همکاران، ۲۰۱۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:51:00 ب.ظ ]




برای مثال در ارتباط مکمل (بالغ به بالغ) اطلاعات به خوبی مبادله می شود. ارتباط کودک با کودک برای افراد در جهت لذت بردن از ارتباط ما با یکدیگر ضروری است. ارتباط متقاطع زمانی وجود دارد که به عنوان مثال یکی از طرفین پیامی شبیه ‌به این را می‌فرستند برای صبحانه چی می خورید (بالغ به بالغ ) و دیگری پیام به شمــا چه مربوط است را می فرستد (کودک به والد) ( نلسون – جونز[۵۶] ، ۲۰۰۱). ارتباط های مکمل به دنبال نظم طبیعی روابط سالم ظاهر می شود سپس زمانی ارتباط مکمل است که پیــام ارسالی از یک حالت من به دریافت پیام مورد نظر از جانب فرد دیگر منجر می شود.

 

هنگامی که دو فرد با هم تعامل سالم ندارند و پشت به هم می‌کنند یا بر سر یکدیگر فریاد می کشند، ارتباط آن ها متقاطع است. ارتباط متقاطع زمانی رخ می‌دهد که پاسخ ارائه شده با محــرک ارتباطی همخوانی ندارد و گوینده انتظار آن پاسخ را نداشته باشد (شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۸۵).

 

نظریه یادگیری اجتماعی بندورا[۵۷]:

 

بندورا(۱۹۹۸؛ به نقل از احدی و جمهری ،۱۳۸۰). عقیــده دارد که انسان موجود اجتماعی است و رفتار او باید در پرتو روابط اجتماعی بررسی شود. یادگیری های پیچیده انسان غالباً از طریق مشاهده مستقیم رفتار دیگـــران نظیر والدین، معلمان، همسالان، صحنه های فیلم و… شکل می گیـــرد.

 

مدل‌های ارتباطی

 

۱-مدل ارسطو: ارسطو اولین دانشمندی بود که برای ارتباط مدلی را پیشنهاد کرد. به نظر ارسطو هر ارتباطی دارای سه عنصر گوینده، گفتار و مخاطب می‌باشد (محسنیان راد ،۱۳۸۴).

 

۲– مدل هارلود لاسول[۵۸]: مدلی را که لاسول (۱۹۴۸؛ به نقل از میر محمد صادقی،۱۳۸۳) بیان کرد تحت عنـوان مدل خطی از آن یاد می شود، که این مدل متشکل از پنـج پرسش بود که مجموع کنش هایی که ارتباط را تشکیل می‌دهند توصیف می کرد: ۱- چه کسی ؟ ۲- چه می گویــد؟ ۳- به چه کسی می‌گوید؟ ۴- در چه کانالی ؟ ۵- با چـه تاثیری؟

 

کلاود و ویور[۵۹](۱۹۴۹؛ به نقل از میر محمد صادقی،۱۳۸۳) با افزودن پارازیت ‌به این مدل، مدلــــی را ارائه کرد که در آن ارتبـــاط عبارت بود از انتقال و جریان یافتن اطلاعات از منبـع به مقصد . در این مدل پارازیت به هر چیزی اطلاق مــی شود که مانع انتقال و جریان یافتن اطلاعات از منبــع به مقصد می شد.

 

۳-مدل دیوید برلو[۶۰]: دیوید برلو(۱۹۶۰) مدل ارتباطی ارائه کرد که دارای چهار جزء اصلی به قرار زیر می‌باشد:

 

۱- منبع (فرستنده):

 

فرستنده یا منبع ، آغازگر جریان ارتباطی است. فرستنده افکار ذهنی خود را به صورت پیام در می آورد و آن را انتقال می‌دهد(الوانی،۱۳۷۰).

 

پنج عامل مهارت های ارتباطی، نگرش هــا، شناخت و موقعیت در سیستم اجتماعی- فرهنگی ‌در مورد فرستنده منظور می شود که به توضیح آن ها می پردازیم:

 

الف)مهارت های ارتباطی: شامل مهارت در خواندن، شنیدن، نوشتن، گفتن، تعقل یا تفکــــر است.

 

ب)نگرش ها: که عبارت است از قضاوت ها و ارزش ها مثبت یا منفــی ما به تمام امور انسان ها و پدیده‌های محیطی که ناشی ازاطلاعات، دانش و تجربیات قبلی است (میرکمالی، ۱۳۸۴).

 

ج) شناخت: سطح شناخت نسبت به یک موضوع، به توانایی ما جهت برقراری ارتباط تاثیر می‌گذارد.

 

د)موقعیت: موقعیت در سیستم اجتماعی- فرهنگی افراد وابسته به طبقات اجتماعی گوناگون به اشکال متفاوتی ارتباط برقرار می‌کنند (محسنیان راد،۱۳۸۴).

 

۲- پیام:

 

در الگوی برلو، موضوعی را که فرستنده سعی دارد به گیرندگان انتقال دهد پیام می‌گویند.

 

الوانی (۱۳۷۰) پیام را این گونه تعریف می‌کند: پیـام عبارت است از شکل عینی شده مفهوم ذهنــی فرستنـــده (الوانی،۱۳۷۰). هر پیام دارای سه جنبه مهــم اســت:

 

الف) رمزها یا کدهای پیام:که شامل نشانه های طبیعی ، تصویری و نمادها می‌باشد.

 

ب)محتوای پیام[۶۱] :که شامل مطالب درون پیام است که به وسیله منبع برای بیان هدف او انتخاب شده است.

 

ج) روش ارائه پیام[۶۲]: که عبارت است از تصمیم هایی که منبع ارتباطی ، برای انتخاب و تنظیم و ترتیب کدها و محتوا می‌گیرد (الوانی،۱۳۷۰).

 

۳- کانال:

 

یک ساز و کار حسی، چون شنیدن، دیـدن و لمس کردن می‌باشد و فرستنده از طریق کانال، پیام خود را به گیرنده ارسال می‌کند.

 

۴-گیرنده:

 

گیرنده یا مقصد ارتباطی، فردی است که پیام را دریافت نموده و از آن استنباطی حاصل می‌کند. پنج عامل مهارت های ارتباطی، نگرش ها، شناخـــت و موقعیت در سیستم اجتماعی، فرهنگی ‌در مورد گیرنده نیز باید منظور گردد (محسنیان راد، ۱۳۸۴).

 

۴- مدل بدیانز[۶۳]: این مدل توسط پرداختچی در سال ۱۳۷۳ به فارسی ترجمه شده است. این مدل دارای ۷ جزء اصلی به قرار زیر است:

 

الف) تصویر یا اندیشه برقراری ارتباط که در ذهن فرستنده وجود دارد.

 

ب) کدگذاری[۶۴]: به رمز در آوردن، یا به علایم تبدیــل کردن اطلاعات مذکور است. در این مرحله از فرایند ارتباطات، فرستنده، پیام خود جهت انتقال را به یـک سری علایم یا نماد های قابل فهم برای گیرنده تبدیل می‌کند.

 

ج) انتقال پیام: که می‌تواند به صورت شفاهی، کتبــی با ژست ها و حرکات بدنی و چهره انجام گیرد.

 

د) دریافت پیام: یعنی دریافت نمادها و علایم منتقل شده توسط گیرنده (مخاطب) که یکی از شـروط اساسی برقراری ارتباط است.

 

ه) کدبرداری[۶۵]: در این مرحله از فرایند ارتباطات عمل کشف رمز توسط گیرنده انجام می‌گیرد. بر اساس معلومات، دانش و آموخته های قبلی، تصویر ذهنی که از امور دارد، این مرحلـه را انجام می‌دهد.

 

و) درک و فهم پیام: هرچه درک و فهم گیرنده نزدیک تر به منظور دایره فرستنده پیام باشد، ارتباطات اثربخش تر انجام شده است.

 

ی) بازخورد[۶۶]: یک نوع پاسخ گیرنده به فرستنده پیـــام است در سایه چنین پاسخی فرستنــده به طور کامـل، درک یا عدم درک پیام توسط گیرنده را خواهد فهمید. حلقه بازخورد، نشانه دو طرفه بودن جریان ارتبـاط است (پرداختچی، ۱۳۷۳).

 

۵- مدل مفهومی هارجی و مارشال: هارجی، مارشـــال[۶۷] و دیسکون[۶۸] و دیگران (۱۹۹۳؛ سجادی پور، ۱۳۸۶) یک مدل ارتباطــی را بر نظارت آرگایل[۶۹] معرفی می‌کنند که در آن اعتقاد بر آن است که ۶ عنصر یک تعامل بین فردی ماهرانه دخالت دارند که این شش عنصر عبارتند از: ۱- بافــت مشخص وضعیت ۲- هدف ۳- فرایندهای میانجی ۴- پاسخ ۵- بازخورد ۶- ادراک.

 

انواع ارتباط

 

دو نوع ارتباط وجود دارد: ۱- ارتباط کلامی[۷۰] ۲- ارتباط غیر کلامی[۷۱]

 

ارتباط کلامی و غیر کلامی دو عنصر مهـم در آموزش مهارت های ارتباطی محسوب می‌شوند که عناصر کلامی ارتباط شامل آن وجهی از ارتباط هستند که اختصاص به محتوای کلامی (یعنی آن چیزی که به زبان می آوریم) و فرایند بیان کلامی مربوط می‌شوند و عناصر غیر کلامــی ارتباط به جنبه هایی غیر از محتوای کلامی و فراینــد بیان کلامی مربوط می‌شوند (سازمان بهداشت جهانـی، ۲۰۰۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:39:00 ب.ظ ]




۲-۲-۶-۱)چرخه مدیریت دانش ویگ

 

به نظر ویگ (۱۹۹۳) سه شرط کسب موفقیت در کسب و کار عبارت اند از: ۱) داشتن کسب و کار (محصولات، خدمات) و مشتریان؛ ۲) منابع (منابع انسانی، سرمایه و تجهیزات)؛ ۳) توانایی عمل. شرط سوم بر چرخه مدیریت دانش تأکید دارد. دانش نیروی اصلی در ایجاد توانایی عمل به طور هوشمندانه است. با بهبود دانش بهتر می‌دانیم که چه کاری را چگونه انجام دهیم. به عقیده ویگ هدف اصلی مدیریت دانش «تسهیل خلق، ذخیره، تسهیم و استفاده از دانش با کیفیت به منظور خلق سازمانی است که به طور هوشمندانه عمل کند». انجام کار هوشمندانه بدین معنی است که باید به وظایف خود با تخصص بیشتر نگاه کنیم؛ یعنی به همان اندازه که باید دانش با کیفیت بالا را به دست آوریم، باید آن را به روش های مختلفی نیز به کار گیریم. کار هوشمندانه «عبارت از به کارگیری بهترین دانش در دسترس است». چرخه مدیریت دانش ویگ شیوه خلق و به کارگیری دانش توسط افراد یا سازمان‌ها را مشخص می‌کند و چهار گام اصلی آن، همان طور که در شکل (۲-۲) نشان داده شده است عبارت از: ۱) خلق دانش ۲) حفظ دانش ۳) تسهیم دانش ۴) کاربرد دانش.

 

این چرخه دامنه­ای از یادگیری از همه نوع منابع را در بر می‌گیرد: تجربه شخصی، آموزش شغلی یا آموزش رسمی، هم ردیفان، و آگاهی از همه منابع. بدین ترتیب می توان دانش را یا در درون ذهن خود یا به شکل ملموس از قبیل کتب یا پایگاه های داده حفظ کرد. همچنین، دانش می‌تواند به روش های مختلفی با توجه به شرایط و هدف مورد نظر تسهیم و به کار برده شود.

 

الف) خلق دانش: به فعالیت هایی اشاره دارد که دامنه آن از تحقیق بازار تا ‌گروه‌های نمونه، ‌پیمایش‌ها، هوشمندی رقابتی، و کاربردهای داده کاوی است. خلق دانش پنج فعالیت کسب دانش، تجزیه و تحلیل دانش، ترکیب دانش، مدل سازی دانش و سازماندهی دانش را در بر می‌گیرد:

 

کسب دانش: خلق دانش می‌تواند از طریق پروژه های تحقیق و توسعه، نوآوری‌های افراد به منظور بهبود روش های کار، آزمایشها، مباحثه منطقی درباره دانش موجود، و استخدام افراد جدید اتفاق افتد. همچنین دانش ممکن است از طریق واردات دانش (دانش تخصصی حاصل از کارشناسان و دستورالعمل های کاری، درگیری در فعالیت های تجاری مشترک برای کسب فناوری، یا انتقال افراد بین واحدها)، و سرانجام از طریق مشاهده دنیای واقعی (انجام بازدید از محل، مشاهده فرایند پس از شروع تغییر) خلق شود.

 

تجزیه و تحلیل دانش متشکل است از:

 

استخراج دانش حاصل از مطالب کسب شده (مثل تجزیه و تحلیل رونوشتها و تشخیص موضوعات، گوش کردن به یک موضوع، و انتخاب مفاهیم برای بررسی بیشتر).

 

خلاصه کردن مطالب استخراج شده (مثل مدل سازی یا نظریه پردازی).

 

تشخیص الگوهای استخراج شده (مثل تحلیل روند).

 

توضیح روابط بین اجزای دانش (مثل مقایسه و تحلیل روابط).

 

تأیید اینکه مطالب استخراج شده با معانی منابع اصلی تطابق دارد (مثل اطمنیان از اینکه معانی از طریق خلاصه کردن، تنظیم کردن، و غیره مخدوش نشده باشد).

 

ترکیب یا ساختاردهی مجدد دانش: شامل تعمیم مواد تحلیل شده به منظور دستیابی به اصول وسیعتر، تدوین فرضیات برای توضیح مشاهدات، ایجاد سازگاری بین دانش جدید و موجود، و به روز آوری مخزن دانش با ورود دانش جدید می شود.

 

کدگذاری و مدل سازی دانش: شامل چگونگی نمایش دادن دانش موجود در ذهن ما (برای مثال، مدل‌های ذهنی)، چگونگی تلفیق دانش در درون یک مدل منسجم، چگونگی مستندسازی دانش در کتب و راهنماها، و چگونگی رمزگذاری آن به منظور انتقال آن به مخزن دانش است.

 

سازمان دهی دانش: سرانجام، دانش برای کاربردهای خاص و طبق یک چارچوب سازمانی معین(از قبیل استاندارها و حوزه ها) سازماندهی می شود. برای مثال، خدمات میز کمک[۵۳] یا فهرست سؤالات متواتر[۵۴] روی اینترانت شرکت. این سازماندهی معمولاً با بهره گرفتن از فنون تشخیص موجودی دانش و طبقه بندی آن انجام می شود. برای مثال، فهرست واژگان کلیدی یا حوزه ها، مشخصات موضوع دانش، و راهنمای ترجمه.

 

ب) حفظ دانش: شامل به خاطر سپردن، انباشت و گنجاندن دانش در مخازن و آرشیو کردن آن می شود. به خاطر سپردن دانش بدین معنی است که فرد دانش (دانشی که یک فرد خاص درک و فهم نموده) را ذخیره کرده یا به خاطر سپرده است. انباشت دانش[۵۵]در یک مخزن بدین معنی است که یک پایگاه دانش مبتنی بر رایانه ایجاد و همچنین دانش رمز گذاری شده است و امکان ذخیره شدن در حافظه سازمانی را دارد. جای دادن دانش[۵۶]عبارت از تضمین اینکه دانش بخشی از رویه های کسب و کار است (برای مثال، اضافه کردن به راهنمای رویه ها یا دوره های آموزشی). سرانجام، آرشیو کردن دانش عبارت است از خلق یک کتابخانه علمی و منسوخ کردن دانش کهنه شده یا نامرتبط از مخزن فعال دانش به طور نظام مند. نمونه هایی از دانش شرکت ها عبارت اند از: دارایی فکری، حق انحصاری اختراعات، دانش مستند شده به صورت گزارش‌های تحقیقی، مقالات فنی، یا دانش پنهان که در اذهان افراد موجود است اما ممکن است استخراج و وارد پایگاه یا مخزن دانش شود (نکات راهنما، ترفندهای تجاری، مطالعات موردی، مطالب نمایشی ارائه شده توسط کارشناسان، نظامهای پشتیبانی کاری). بدین طریق، دارایی‌های دانشی ارزشمند سازمان در مخازن یا در ذهن افراد مستند و بدن ترتیب برای مراجعه و استفاده در آینده قابل دسترس می‌شوند.

 

ج) تسهیم دانش: به اشتراک گذاشتن دانش شامل هماهنگی[۵۷]، تجمیع و دسترسی[۵۸]، و بازیابی دانش[۵۹] می شود. هماهنگی دانش معمولا ً مستلزم تیم‌های همکاری برای ایجاد شبکه ارتباطی به منظور دانستن این نکته است که «چه کسی چه می‌داند». به محض اینکه منابع دانش شناسایی شدند، به صورت سوابق قابل مراجعه برای یک کتابخانه یا مخزن به منظور تسهیل دسترسی و بازیابی بعدی تبدیل می‌شوند. گره‌های نمونه اغلب به منظور رسیدن به اجماع در این باره تشکیل می‌شوند. سپس دسترسی و بازیابی باید قادر به مشاوره به افراد با دانش درباره مسائل دشوار، کسب نظر از کارشناس مربوطه، یا بحث درباره یک مسئله دشوار با یک همکار هم ردیف باشد. به علاوه، دانش می‌تواند به طور مستقیم از مخزن دانش قابل دسترس و بازیابی باشد (برای مثال، استفاده از سیستم پایگاه دانش به منظور دریافت مشورت درباره چگونگی انجام کار یا خواندن یک دانش مستند شده به منظور اتخاذ یک تصمیم).

 

سازمان‌ها می‌توانند دانش را به روش های مختلفی به اشتراک بگذارند. کارکنانی که دانش مورد نیاز درباره حل یک مسئله خاص را ندارند می‌توانند با افراد دیگر سازمان یا از طریق پیدا کردن کارشناس مرتبط در میان شبکه تخصصی معین شده در سازمان و تماس مستقیم با آن فرد ارتباط برقرار کنند. سپس این کارکنان می ‌توانند همه این اطلاعات را سازماندهی کرده، از کارکنان دانشی مجرب تر بخواهند که روایی محتوای تهیه شده را تأیید کند.

 

د) کاربرد دانش: روش های کاربرد دانش به شرح زیر است:

 

– استفاده از دانش مستند شده برای انجام یک فعالیت جاری. برای مثال، تولید محصولات استاندارد، ارائه خدمات استاندارد، به منظور دانستن اینکه چه کسی در یک حوزه مشخص دارای دانش است.

 

– انتخاب دانش مربوط به کنترل وضعیت. برای مثال، شناسایی فردی که باید با او مشورت کنید. یا می خواهید مسئله را در میان بگذارید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:51:00 ب.ظ ]