همان‌ طور که رابطه میان حسابرس- موکل در طول زمان شکل می‌گیرد (دوره تصدی حسابرس) و یا از طریق توافقات شخصی میان مجریان و شرکت های حسابرسی تعیین می شود و یا در برخی موارد با حضور اجازه های اقتصادی مشخص می شود (فرصت هایی برای خدمات غیرحسابرسی سودآور)، طبیعتاً موقعیت و یا نزدیکی جغرافیایی، توسعه یک رابطه نزدیک میان دو گروه را نیز تسهیل می‌کند. مثال های ذکر شده نیز با نگرش بالا همخوانی دارند. برای مثال رابطه انرون-اندرسون نشان می‌دهد که انرون به مدت ۱۶ سال (از ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۱) در دفتر مرکزی خود در هاستون توسط دفتر هاستون شرکت اندرسون مورد بررسی واقع شده است و دفتر هاستون شرکت اندرسون بیش از خدمات حسابرسی‌ از خدمات غیرحسابرسی خود عوایدی داشته و حسابداران کلیدی انرون در حقیقت کارکنان پیشین شرکت اندرسون بوده اند. بیان مسئله یک سوال طبیعی را به وجود می آورد: آیا رابطه انرون-اندرسون با این حقیقت که هر دو در یک محل واقع شده بودند تسهیل شده بود؟

 

سوال هایی که مطرح می‌شوند عبارتند از: آیا موقعیت جغرافیایی حسابرسان یک عامل اضافی در رابطه حسابرس- موکل بوده و پس از در نظر گرفتن سایر عوامل خاص تعیین کننده به عنوان عاملی تاثیرگذار بر کیفیت حسابرسی تلقی می­ شود؟ آیا موقعیت مکانی حسابرس باعث تضعیف یا تقویت کیفیت حسابرسی می شود؟ اگر موقعیت مکانی حسابرس بر کیفیت حسابرسی تاثیر بگذارد، این مسئله چگونه در قیمت گذاری خدمات حسابرسی منعکس می شود؟

 

برای پاسخ به پرسش های بالا نیازمند دستیابی به مقیاس های تجربی از کیفیت حسابرسی و موقعیت مکانی حسابرسی می باشیم. همانند بیشتر مطالعات (چوی و همکاران[۳۵]، ۲۰۱۲) از اندازه اقلام تعهدی غیرعادی به عنوان یک نماینده برای کیفیت حسابرسی استفاده کردند. برای تعیین تاثیر موقعیت مکانی بر حسابرس بر کیفیت حسابرسی و قیمت گذاری آن، حسابرسان‌ محلی را از حسابرسان غیرمحلی متمایز کردند. آنان در بررسی اصلی خود هنگامی یک حسابرس را به عنوان محلی (یا غیرمحلی) مشخص کردند که دفتر کاری حسابرسی مورد نظر در همان شهر (یا شهری متفاوت) واقع شده باشد که شرکت موکل واقع شده است. فرض کنید که یک دفتر حسابرسی تعاملی در نیویورک دارای دو موکل در دو ایالت متفاوت نیویورک و کالیفرنیا می‌باشد. با توجه به تعریف بالا، دفتر مورد نظر در واقع یک حسابرس محلی برای موکل در نیویورک و یک حسابرس غیرمحلی برای موکل کالیفرنیایی می‌باشد. چوی و همکاران این تمایز را در نظر گرفتند، زیرا ایالت های متفاوت دارای قوانین حکومتی و یا دادگاه های متفاوت می‌باشند و هر ایالت، مؤسسه‌ ثبت، مجوز و آموزش مستمر حسابرسان مربوط به خود را دارد. به همین دلیل بررسی های در سطح ایالت این اجازه را می‌دهد تا تاثیرات متضاد این تفاوت های مختلف بر نتایج مان کنترل شود. اگرچه بررسی های در سطح ایالت دارای محدودیت هایی می‌باشد زیرا احتمال زیادی دارد که فاصله حسابرس- موکل در ایالت هایی مانند کالیفرنیا و تگزاس به نسبت سایر ایالات کوچکتر زیاد باشد و حسابرسی هایی که توسط حسابرسان خارج از ایالت انجام می شود در مناطق شهری گسترده پوشش دهند. چندین ایالت، غیرعادی نیستند. برای فائق آمدن بر این محدودیت ها چوی و همکاران، یک شیوه جایگزین را به عنوان بخشی از تحلیل حساسیت خود در نظر می گیریم. در اینجا یک حسابرس را زمانی حسابرس محلی معرفی کردند که دفتر حسابرسی تعاملی در محدوده ۱۵۰مایلی اطراف دفتر مرکزی موکل واقع شده باشد و یک حسابرس غیرمحلی را در شرایط غیر از این حالت خواهد بود. برای این هدف، فاصله جغرافیایی واقعی میان حسابرسان و موکلین را در مثال­مان محاسبه کردند. نزدیکی جغرافیایی حتی زمانی که حسابرس در فاصله نزدیک در یک ایالت نیز باشد، می‌تواند باعث سهولت جریان اطلاعاتی میان حسابرسان و موکلین گردد و این احتمال نیز وجود دارد که مسئله در مناطق شهری گسترده نیز رخ دهد. بعلاوه کاربرد این سنجش فاصله جغرافیایی به چوی و همکاران، اجازه بررسی این مسئله را داد، که آیا عامل فاصله مکانی در محدوده یک ایالت مهم است و یا این فاصله تنها زمانی مهم است که فراتر از قلمرو مکانی خاص باشد. ‌بنابرین‏ آنان، با بهره گرفتن از سنجش فاصله واقعی به عنوان یک نماینده جایگزین برای موقعیت مکانی حسابرس، مطلب خود را کامل تر کردند(چوی و همکاران، ۲۰۱۲).

 

کیم و دیگران[۳۶](۲۰۱۲) برای درک بهتر نقش رابطه حسابرس- موکل به بررسی دو مسئله متمایز ولی مرتبط با هم پرداختند. اول، تحلیل آنان بر تاثیر موقعیت مکانی حسابرس بر کیفیت حسابرسی با توجه به سنجش اقلام تعهدی غیرعادی متمرکز می‌باشد. در مقایسه با حسابرسان غیرمحلی، انتظار می رود که حسابرسان محلی دانش بیشتری ‌در مورد موکلین خود داشته باشند. زیرا آن ها برای دسترسی به اطلاعات (مالی و غیرمالی) مربوط به موکلین خود در موقعیت مناسب تری هستند. برای مثال، حسابرسان محلی برای کسب اطلاعات مربوط به موکل از رسانه های محلی، توانایی بیشتری دارند. حسابرسان محلی می‌توانند به راحتی از واحدهای کاری موکل خود بازدید کرده و با تامین کنندگان و کارمندان به دفعات بیشتری گفتگو داشته باشند. حسابرسان محلی توانایی بهتری برای برقراری روابط فردی نزدیک تر و در نتیجه ایجاد کانال های ارتباطی قابل اتکاتری با موکلین خود به نسبت حسابرسان غیرمحلی دارند.

 

از یک سو، این مزایای اطلاعاتی باعث کاهش عدم تقارن اطلاعاتی میان حسابرسان و موکلین شده و منجر به آن می شود که حسابرسان محلی به نسبت حسابرسان غیرمحلی موکلین خود را به شکل موثرتری ارزیابی و نظارت کنند. در نتیجه حسابرسان محلی با وجود سایر شرایط برابر قادر به ارائه حسابرسی با کیفیت بالاتر به نسبت حسابرسان غیرمحلی هستند(کیم و همکاران، ۲۰۱۲).

 

از سوی دیگر، موقعیت مکانی حسابرس ممکن است استقلال حسابرس و در نتیجه آن کیفیت حسابرسی را تضعیف کند. با وجود روابط فردی نزدیک تر میان حسابرسان محلی و موکلین آن ها، احتمال اینکه آن ها از طرف موکل تحت فشار بیشتری برای گزارش استاندارد قرار بگیرند، خواهد بود و این مسئله به معنی حسابرسی های با کیفیت پایین تر خواهد بود. با ارائه دو تاثیر متضاد هم، یک سوال عملی رخ خواهد داد که آیا حسابرسان محلی در مقایسه با حسابرسان غیرمحلی حسابرسی های با کیفیت برتر ارائه می‌کنند؟

 

برای ارائه یک پاسخ صحیح ‌به این مسئله، زنگ[۳۷] و همکاران، (۲۰۱۲) به بررسی این نکته پرداختند که آیا موکلین حسابرسان محلی مقادیر کمتری از اقلام تعهدی غیرعادی را به نسبت موکلین حسابرسان غیرمحلی گزارش می‌دهند یا خیر؟

 

دوم اینکه، آنان برای دستیابی به نگرش دقیق تر بر چگونگی تاثیر موقعیت مکانی بر رابطه حسابرس – موکل به بررسی تاثیر موقعیت مکانی حسابرس بر قیمت گذاری حسابرسی پرداختند(زنگ و همکاران، ۲۰۱۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...