کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



آخرین مطالب

 



۲-۳-۱۰) دیدگاه کانونگو درباره درگیری شغلی:

 

کانونگو (۱۹۷۹)، برای مطالعه درگیری شغلی یک چارچوب انگیزشی پیشنهاد می‌کند. بر اساس این چهارچوب انگیزشی، کانونگو، درگیری شغلی را یک حالت شناختی تعمیم یافته از هویت روانشناختی مرتبط با کار، به عنوان عامل اصلی و بالقوه­ی ارضاء نیازها و انتظارات تعریف می‌کند. در این تعریف، ابعاد شناختی و عاطفی درگیری کنار گذاشته می‌شوند. رویکرد کانونگو در خصوص درگیری شغلی بر عامل هویت روان شناختی تأکید می‌کند و می کوشد از لحاظ مفهومی به آن روشنی و وضوح بخشیده و سوگیری های فرهنگی مرتبط با عزّت نفس و عوامل انگیزشی را حذف کند. علاوه بر این کانونگو ( ۱۹۸۲ )، معتقد است که درگیری شغلی باید مستقیماً بر حسب شناخت و ادراک فرد درباره هویت یابی او با کار، یعنی هویتی اندازه گیری شود که هم به نیازهای مهم و هم ادراک فرد درباره توان برآورده شدن این نیازها توسط کار بستگی دارد. طبق تعریف کانونگو ( ۱۹۸۲)، از درگیری شغلی که به میزان هویت روان شناختی فرد با شغل خود اشاره می‌کند، کارکنان با درگیری شغلی بالا برای شغل خود اهمیت بیش تری قائل هستند ( هافر و مارتین، ۲۰۰۶) و به ندرت به دست کشیدن از شغل خود می اندیشند و انتظار می رود تا آینده ای پیش‌بینی پذیر برای سازمان متبوع خود کار کنند ( براون، ۱۹۹۶). به سخن دیگر، درگیری شغلی مشتمل بر نحوه ادراک کارکنان از محیط کاری و شغل خود و در هم آمیختن کار و زندگی شخصی است. درگیری شغلی پایین به بیگانگی با کار و سازمان، بی هدف یا جدایی بین زندگی و کار کارکنان منجر می شود ( هرشفلد، ۲۰۰۶). درگیری شغلی سهم مهمی در هویت روانشناختی فرد دارد. شغل کارکنان دارای درگیری شغلی بالا با هویت ها، رغبت ها و هدف های زندگی آنان پیوند تنگاتنگ دارد. کارکنان ممکن است در محیط کار در واکنش به ویژگی های خاص محیط یا موقعیّت کاری با شغل خود درگیر شوند (کلانتری، قورچیان، شریفی و جعفری، ۱۳۹۰).

 

۲-۳-۱۱) مدل منافع نهفته ( تئوری محروم سازی )جاهودز :

 

جاهودز[۱۱۵] ( ۱۹۸۲)، مدل محرومیّت نهفته ( تئوری محروم سازی ) را بیان کرد که مبنای این تئوری بر این فرض استوار است که میزان درگیری شغلی یک فرد ممکن است نتیجه­ مقدار موفقیّت برای سود و منافع نهفته شغل باشد. تئوری محرومیّت نهفته جاهودز ( ۱۹۸۲) تئوری پذیرفته شده گسترده ای است که اثرات منفی بیکاری ( عدم استخدام ) را توضیح می‌دهد، آن بعد اجتماعی کار را تأیید می‌کند و پیشنهاد می‌کند که استخدام نه تنها منافع پولی( عملکرد آشکار) را فراهم می‌کند ( فرایر[۱۱۶]، ۱۹۹۲؛ استیگل بور و باتینیک، ۲۰۱۲). بلکه هم چنین بعضی از پیامدهای ناخواسته ( جاهودز، ۱۹۸۱) که منافع نهفته نامیده می‌شوند را نیز آماده می‌سازد که عبارتند از : اهداف گروهی ( جمعی )، تماس اجتماعی، ساختار زمانی، فعالیّت اجبارشده و هویّت، مقام و منزلت. ‌بر اساس مدل جاهودز ( ۱۹۸۲) منافع نهفته با نیازهای روان شناختی پایه مطابقت می‌کند. رضایت و عدم رضایت دارای اثری قوی بر روی سلامتی روانی یک شخص و وجود او می‌باشد. ‌بنابرین‏ تجربه منافع نهفته برای شناخت وجود افراد مهم است. دلایل تئوریکی مناسبی وجود دارد که گرچه انتظار می رود که منافع نهفته کاری دارای اثر مثبتی روی درگیری شغلی یک فرد داشته باشد، درگیری شغلی یکی از اشکال تعهد کاری است. به طور کلّی اهداف کاری با مجموعه­ ذهنی میل و آرزو و اجبار شناخته می شود. بر اساس نظر مایر و هرسکویچ[۱۱۷] ( ۲۰۰۱ ) هر عاملی که به رشد تعهد در سازمان کمک کند ‌بنابرین‏ در نتیجه روی یک یا چند مجموعه­ ذهنی تأثیر می‌گذارد. عواملی که به تعهد از طریق مجموعه ذهنی احساس اجبار در شغل تأثیر می‌گذارند عبارتند از : درون گرایی( درونی سازه )، نرم ( هنجار )، از طریق جامعه پذیری، اما با دریافت منافع، زیرا افراد را برای اثر متقابل فوراً آماده می‌کند. عواملی که بر تعهد از طریق مجموعه ذهنی امید و میل ( آرزو ) تأثیر می‌گذارند عبارتند از آن هایی که به شکل گیری هویت فرد، درگیر شدن مانند انگیزش استقلال(خودمختاری) و یا ارزش های مشارکتی ظهور می‌یابند ( مایر و دیک، ۲۰۰۶ ؛ مایر و هرسکویچ، ۲۰۰۱ ؛ مایر و همکاران، ۲۰۰۴؛ استیگل بور و باتینیک، ۲۰۱۲) و دریافت منافع جاری هر فردی با شکل گیری هویّت اجتماعی و انگیزش مستقل رابطه دارند و به نظر می‌رسد که پیشایندهای مهم درگیری کاری و شغلی باشند و در میان منافع نهفته، هویّت، مقام و منزلت مستقیماً به هویّت اجتماعی اشاره می‌کنند و دوماً منافع نهفته با رضایت روانی رابطه دارند که به عنوان ساخت هویّت ( سونس و وان اشتن کیسته[۱۱۸]، ۲۰۱۱ ؛ استیگل بور و باتینیک، ۲۰۱۲ ) و انگیزش مستقل و خودمختار ( رایان و دسی[۱۱۹]، ۲۰۰۰ استیگل بور و باتینیک، ۲۰۱۲؛ ) در نظر گرفته می‌شوند.

 

۲-۳-۱۲) نظریه درگیری شغلی و مدیریت کیفیّت فراگیر و مدیریت منابع انسانی :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-09-20] [ 06:03:00 ب.ظ ]




از آنجا که تنظیم شناختی هیجان نحوه کنترل و پردازش شناختی هیجانات فرد در هنگام مواجهه با شرایط خاص از جمله شرایط سخت و ناگوار می‌باشد (گارنفسکی و گرایچ ۲۰۰۶)[۱۰]، می توان گفت راهبردهای تنظیم شناختی هیجان از همبسته های اساسی بسیاری از رفتار های مخاطره جویانه هستند. در این زمینه می توان به رفتار مخاطره جویانه ایده پردازی خود کشی و آسیب شناسی روانی آن اشاره کرد که از همبسته های اساسی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان می‌باشد (لگرستی، گارنفسکی، ورهاست و یوتنس، ۲۰۱۱)[۱۱]. آنچه در اینجا قابل توجه است، آن است که بروز رفتار های مخاطره آمیز و ‌تکانش‌گرانه و همین طور هیجانات منفی غالبا در شرایط سخت و ناگوار پدیدار می شود، چنان که در تعریف مؤلفه‌ تنظیم شناختی هیجان نیز ‌به این مهم اشاره گردیده است.

 

با این توصیفات توانایی فرد برای پایداری و یا مقابله پویا جهت کنترل هیجانات و همچنین مقاومت در برابر خواسته هایی که منجر به رفتارهای با پاداش آنی و پیامدهای مجهول می‌شوند جهت عدم یا کاهش مواجهه با شرایط سخت و ناگوار می‌تواند بیشتر مد نظر قرار گیرد. با این پیش فرض می توان به نقش احتمالی مؤلفه‌ تاب آوری به عنوان واسطه متغیرهای تنظیم شناختی هیجان و تکانشگری اشاره نمود.

 

تاب آوری در واقع فرایند یا پیامد سازگاری موفقیت آمیز، علی رغم شرایط چالش برانگیز ، تهدیدکننده و سخت است (گارمزی و ماستن، ۱۹۹۱)؛ لذا آنچه از تحقیقات بر می‌آید حاکی از آن است که تاب آوری تا حدی نوعی ویژگی شخصی و نتیجه تجربه های محیطی افراد است، لذا می توان واکنش افراد را در مقابل هیجانات منفی من جمله استرس، رویدادهای ناخوشایند و دشوار تغییر داد و کمک نمود تا راحت تر هیجانات خود را کنترل کرده، به طوری که بتوانند بر مشکلات و تأثیرات منفی محیط نیز غلبه کنند (کوردیچ- هال و پیرسون، ۲۰۰۵ )[۱۲].

 

تحقیقاتی که در خصوص ارتباط سازه تاب آوری با رفتار ‌تکانش‌گرانه و پرخطر صورت گرفته نشان می‌دهد، تاب آوری بالاتر با تکانشگری کمتر همراه است( بلک، ۲۰۰۴؛ محمدی و همکاران، ۱۳۸۵؛ سودانی و همکاران، ۱۳۸۷). در خصوص ارتباط تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری نیز، یافته ها موید ارتباط مستقیم تاب آوری با هیجانات مثبت می‌باشد( توگاد و فردریک سون، ۲۰۰۴؛ کوهن و همکاران، ۲۰۰۹).

 

در مجموع با در نظر گرفتن الگوی ارتباطات بین متغیرهای تنظیم شناختی هیجان، تاب‌آوری و تکانشگری انتظار می‌رود تنظیم شناختی هیجان با افزایش تاب‌آوری در شرایط دشوار و مخاطره‌آمیز منجر به کاهش تکانشگری و رفتار های مخاطره جویانه فرد شود. در واقع در مدل پیشنهادی پژوهش حاضر هم بر نقش سازه تنظیم شناختی هیجان به عنوان پیش‌آیند تاب‌آوری تأکید می‌شود و هم بر کاهش تکانشگری به عنوان پیامد سازگارانه تاب‌آوری. بر این اساس مدل پیشنهادی پژوهش حاضر در شکل ۱ـ۱ـ آمده است که مدل تفصیلی آن با جزییات کامل در فصل دوم شرح داده خواهد شد.

 

تنظیم شناختی هیجان

 

تاب آوری

 

تکانشگری

 

شکل ۱ـ۱ـ مدل نقش واسطه‌ای سازه‌ تاب آوری در ارتباط بین سازه‌های تنظیم شناختی هیجان و تکانشگری

 

طبق شکل فوق آن گونه که مشاهده می شود، متغیر وابسته (درونزاد) در این پژوهش تکانشگری می‌باشد، تنظیم شناختی هیجان نیز به عنوان متغیر مستقل (برونزاد) در نظر گرفته شده است و متغیر تاب آوری به منزله متغیر واسطه ای (میانجی) در مدل وارد شده است. به منظور آگاهی از میزان تاثیر تنظیم شناختی هیجان به عنوان یکی از عناصر اساسی مؤثر بر تکانشگری زنان بی سرپرست و همین طور چگونگی نحوه تاثیرگذاری این دو متغیر به صورت مستقیم یا با واسطه تاب آوری که می‌تواند از تنظیم شناختی هیجان تاثیر پذیرد، این پژوهش طرح ریزی گردید.

 

۱ـ۳ـ ضرورت اهمیت تحقیق

 

رفتار های ‌تکانش‌گرانه و مخاطره آمیز و در کل رفتارهایی که موجب آسیب به خود و دیگری می شود، همچون خودکشی، گرایش به مصرف مواد مخدر و اغلب رفتار های مجرمانه معضل بسیار بزرگی برای جوامع کنونی محسوب می‌گردد که به عنوان رفتارهای ‌تکانش‌گرانه هزینه های بسیار سنگین جانی و مالی را چه برای جلوگیری پیشگیرانه و چه مقابله با آن ها بر دوش جوامع گذاشته است. برای غلبه بر این چالش ها که سد راه بزرگی برای توسعه سلامت و رفاه روانی جامعه نیز محسوب می‌گردند، همچنین ریشه یابی بسیاری از این رفتار های مخاطره جویانه تحقیقات فراوانی صورت گرفته است که پژوهشگران را در بسیاری از تحقیقات به سمت و سوی مشکلات هیجانی و هیجانات نابجا سوق داده است، هیجاناتی همچون خشم، احساسات افسردگی، استرس، نگرانی، ترس و غیره. چنین عواملی از بیشترین علل و عوامل تاتیر گذار در اقدام به رفتار های مخاطره جویانه چه در قبال خود و چه دیگران هستند.

آن چه از شرح فوق بر می‌آید، آن است که هیجانات منفی با ایجاد شرایط سخت هیجانی برای فرد در صورت عدم وجود تاب آوری می‌توانند منجر به رفتار های خطرناک و تکانشی گردند. از این‌رو ضرورت دارد جهت شناخت عوامل و متغیرهای مؤثر بر کاهش رفتار های ‌تکانش‌گرانه و مخاطره آمیز، تحقیقات تجربی صورت گیرد تا با شناخت این عوامل به خصوص در زنان و به ویژه زنان بی سرپرست تحت حمایت، به نهاد های ذیربط کمک کرد تا با آموزش کنترل هیجانات به زنان بی سرپرست، به میزان قابل توجهی با کنترل اقدام های تکانشی آن ها چه در سطوح عادی زندگی و چه سطوح پر اهمیت زندگی که منجر به مخاطره انداختن ادامه حیات و سلامت خود، اطرافیانشان و جامعه می شود را کاهش دهند.

 

۱ـ۴ـ هدف تحقیق

 

بررسی نقش واسطه ای تاب آوری در رابطه بین تنظیم شناختی هیجان و تکانشگری (رفتار مخاطره جویانه) در زنان بی سرپرست مددجوی بهزیستی.

 

۱ـ۵ـ فرضیه تحقیق

 

تاب آوری، دارای نقش واسطه ای در رابطه بین راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و تکانشگری می‌باشد.

 

۱ـ۶ـ تعاریف نظری متغیرها

 

تنظیم شناختی هیجان:

 

تنظیم هیجان فرایندی است که از طریق آن افراد هیجان های خود را به صورت هشیار یا ناهشیار تعدیل می‌کنند (بارق و ویلیامز، ۲۰۰۷)[۱۳]. تنظیم شناختی هیجان به استراتژی هایی اشاره دارد که در جهت کاهش[۱۴]، ادامه[۱۵] یا افزایش[۱۶] هیجان استفاده می‌شوند (گروس ، ۲۰۰۷)[۱۷]. به عبارت دیگر تنظیم شناختی هیجان عبارت است از فرایندهای بیرونی و درونی درگیر در راه اندازی، ادامه دادن و تنظیم رخدادها، تنش ها و بیان احساسات. تنظیم شناختی هیجان به فرایندهای درونی که در جهت تنظیم هیجانات در گیر هستند مثل فرایندهای شناختی هیجان و تاثیرات بیرونی مانند والدین مربوط می‌گردد.

 

تاب آوری:

 

تاب آوری را یک فرایند، توانایی یا پیامد سازگاری موفقیت آمیز علی رغم شرایط سخت، چالش برانگیز و تهدید کننده تعریف نموده اند (گارمزی و ماستن، ۱۹۹۱)[۱۸].

 

تکانشگری:

 

در یکی از رایج ترین تعاریف، تکانشگری به صورت آمادگی قبلی برای واکنش های سریع و بدون برنامه به محرک های درونی یا بیرونی بدون در نظر گرفتن نتایج و پیامد های منفی آن واکنش ها برای خود فرد یا دیگران، تعریف می شود (استنفرد و ماتیاس، ۲۰۰۹)[۱۹].

 

۱ـ۷ـ تعاریف عملیاتی متغیرها

 

تکانشگری:

 

به نمره ای که فرد در مقیاس تکانشگری بارت (۲۰۰۴) کسب می‌کند، می‌گویند.

 

تاب آوری:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:15:00 ب.ظ ]




ج، منفق بیش از یک نفر است: در این صورت منفق ها یا در خط صعودی و نزولی هستند یا فقط در یکی از آن دو خط.

 

۱- «هرگاه یک نفر در خط عمودی صعودی و هم در خط عمودی نزولی اقارب داشته باشد که از حیث الزام به انفاق در درجه مساوی هستند نفقه او را باید اقارب مذبور به حصه متساوی تأدیه کنند ‌بنابرین‏ اگر مستحق نفقه پدر و مادر و اولاد بلافصل داشته باشد نفقه او را باید پدر و اولاد او متساویاً تأدیه کنند بدون این که مادر سهمی بدهد و همچنین اگر مستحق نفقه مادر و اولاد بلافصل داشته باشد نفقه او را باید مادر و اولاد متساویاً بدهند» .[۱۷]

 

۲- در حالت دوم نیز حال به همین منوال است چنان که پایان ماده ۱۱۹۹ قانون مدنی می‌گوید اگر چند نفر از اجداد و جدات از حیث درجه اقربیت متساوی باشند نفقه را باید به حصه متساوی تأدیه کنند. مثلاً مستحق نفقه، جد یا جده مادری و جده پدری دارد نفقه او را این دو نفر متساویاً خواهند پرداخت. همین طور است در صورتی که مستحق نفقه دو فرزند متمکن داشته باشد.[۱۸]

 

د، واجب النفقه بیش از یکی است. «اگر اقارب واجب النفقه متعدد باشند و منفق نتواند نفقه همه آن ها را بدهد اقارب در خط عمودی نزولی مقدم بر اقارب در خط عمودی صعودی خواهند بود»[۱۹]ممکن است مستحقین نفقه در خط صعودی یا نزولی باشند مثلاً منفق چند پسر یا پدر و مادر واجب النفقه داشته باشد قانون مصرّحاً تکلیف این مورد را معین نکرده است ولی جای تردید نیست که باید نفقه بین آن ها قسمت شود.

 

– بند سوم- ضمانت اجرای نفقه

 

واجب النفقه می‌تواند برای مطالبه نفقه خود به محکمه رجوع نماید.[۲۰] حاکم منفق را به ادای نفقه محکوم می‌کند. اگر منفق از ادای نفقه استنکاف نماید محکمه به شکایت واجب النفقه او را به حبس تأدیبی از سه ماه تا یک سال محکوم خواهد کرد؛ اگر در این ضمن منفق نفقه را پرداخت تعقیب منفق و یا اجرای حکم موقوف می شود .[۲۱] شرع هم منفق مستنکف را به وسیله حبس به ادای نفقه مجبور۱- با تصویب ماده ۱۰۵ قانون تعزیرات دیگر ماده ۲۱۴ قانون مجازات عمومی قابل اجرا نیست و باید به مفاد ماده ۱۰۵ تعزیرات عمل کرد.[۲۲]

 

در خصوص اقامه دعوای نفقه توجه ‌به این نکته لازم است که حکم محکمه راجع به نفقه آینده است نه گذشته زیرا چنان که از تعریف انفاق برمی آید واجب النفقه برای رفع احتیاج آنی، مستحق نفقه است نه احتیاجات گذشته ولی این اصل چنان که سابقاً دیدیم بر نفقه زن صادق نیست.[۲۳]

 

گفتار دوم-حضانت یا نگاهداری اطفال

 

در موضوع حضانت ابتدا تعریف و حدود آن و بعد اشخاصی که حضانت به عهده آن ها‌ است و بالاخره ضمانت اجرای حضانت را توضیح می‌دهیم.

 

– بند اول- تعریف و حدود حضانت.

 

حضانت یا نگاهداری اطفال حق و تکلیفی است .[۲۴] که پدر یا مادر نسبت به طفل خود دارند .[۲۵] شیر دادن طفل از لوازم حضانت محسوب نمی شود یعنی «مادر مجبور نیست که به طفل خود شیر بدهد مگر در صورتی که تغذیه طفل به غیر شیر مادر ممکن نباشد» .[۲۶] ماده مذبور متکی به آیه ۶ از سوره طلاق است. حقوق و تکالیف ذیل از لوازم حضانت است:

 

۱- تربیت طفل. به موجب ماده ۱۱۷۸ قانون مدنی «ابوین مکلف هستند که در حدود توانایی خود به تربیت اطفال خویش بر حسب مقتضی اقدام کنند و نباید آن ها را مهمل بگذارند» ‌بنابرین‏ پدر و مادر در صورت قدرت و استطاعت باید در حدود توانایی به تربیت اطفال خود بپردازند.[۲۷]

 

۲- تنبیه طفل. «ابوین حق تنبیه طفل خود را دارند ولی به استناد این حق نمی توانند طفل

 

۱- طبق ماده واحده مصوب ۱۳۶۴ «در صورت غیبت یا استنکاف از پرداخت، کسی که نفقه بر عهده اوست و عدم امکان الزام وی به پرداخت نفقه، دادگاه با مطالبه افراد واجب النفقه می‌تواند از اموال او به مقدار نفقه در اختیار آن ها یا متکفل مخارج قرار دهد. در صورتی که اموال منفق در اختیار نباشد مادر یا دیگری با اجازه دادگاه می‌تواند نفقه آن ها را به عنوان قرض بردارد و از شخص مستنکف یا غایب مطالبه نماید».[۲۸]

 

۲- … فان ارضعن لکم فأتوهن اجورهن…

 

خود را خارج از حدود تادیب، تنبیه نمایند» .[۲۹] در بعضی از قوانین فرنگ حدود تنبیه از این مصرح تر است .[۳۰]

 

۳- اطاعت طفل. در مقابل هر حق، تکلیفی است و در مقابل حقی که طفل بر والدین خود دارد قانون گذار او را مجبور به اطاعت از آن ها نموده و می‌گوید «طفل باید مطیع ابوین خود بوده و در هر سنی که باشند باید به آن ها احترام کند».[۳۱]

 

بند دوم- حضانت با کیست؟

 

حضانت طفل با مادر یا پدر است ‌به این ترتیب که «برای نگاهداری طفل مادر تا دو سال از ولادت او اولویّت خواهد داشت؛ پس از انقضای این مدت حضانت با پدر است مگر نسبت به اطفال اناث که تا سال هفتم، حضانت آن ها با مادر خواهد بود».[۳۲] ‌بنابرین‏ پسر تا دو سالگی و دختر تا هفت سالگی در حضانت مادر است و از آن به بعد در حضانت پدر ولی این ترتیب در موردی است که پدر و مادر هر دو در حیات باشند و الا یعنی «در صورت فوت یکی از ابوین حضانت طفل با آنکه زنده است خواهد بود هرچند متوفی پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده باشد».[۳۳] مدت حضانت مادر را قانون صریحاً معین نموده است ولی مدت حضانت پدر از طبیعت حضانت مستفاد می شود چه حضانت مخصوص صغیر است نه کبیر پس حضانت به کبر طفل خاتمه پیدا می‌کند.[۳۴] «اگر مادر در مدتی که حضانت طفل با اوست مبتلا به جنون شود یا به دیگری شوهر کند حق حضانت با پدر خواهد بود» .[۳۵] حق حضانت یکی از ابوین دیگری را از حق ملاقات طفل محروم نمی کند و این مطلب در ماده ۱۱۷۴ قانون مدنی به طریق ذیل بیان شده «در صورتی که به علت طلاق یا به هر جهت دیگر ابوین طفل در یک منزل سکونت نداشته باشند هر یک از ابوین که طفل تحت حضانت او نمی باشد حق ملاقات طفل خود را دارد. تعیین زمان و مکان ملاقات و سایر جزئیات مربوط به آن در صورت اختلاف بین ابوین با محکمه است».[۳۶]

 

بند سوم- ضمانت اجرای حضانت.

 

ممکن است شخصی به غیر حق طفل را نگاه داشته و از سپردن او به والدین امتناع کند و یا شخصی که تکلیف حضانت به عهده اوست از تکلیف خود سرپیچی نماید و یا آن که لیاقت حضانت طفل را نداشته باشد. قانون گذار در این موارد برای حق یا تکلیف حضانت ضمانت اجرا تعیین نموده است:[۳۷]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:55:00 ب.ظ ]




بهزیستی روانی بر سلامت ذهنی مثبت دلالت دارد (ادواردز،۲۰۰۵). پژوهش ها نشان داده‌اند که بهزیستی روانی یک مفهوم متنوع چند بعدی است (ویسینگ و فان ایدن،۲۰۰۲) که در نتیجه ترکیب تنظیم هیجانی، ویژگی های شخصیتی، هویت و تجارب زندگی به وجود می‌آید (هلسون[۷۹] ،۲۰۰۱).

 

نظریه­ های مربوط به بهزیستی روانشناختی

 

در ارتباط با بهزیستی روانی نظریه­ های ارائه شده است . در ذیل به برخی از این نظریه ­ها اشاره می­ شود .

 

رویکرد خودمختاری[۸۰]

 

‌بر اساس نوشته­ های موجود درمورد انگیزش درونی رایان ، شلدون[۸۱] ، کاسر[۸۲] و دشی (۱۹۹۶) مدل خودمختاری را در ارتباط با بهزیستی روان­شناختی ارائه دادند . برطبق این مدل ، سه نیاز روانی فطری وجود داردکه عبارتند از خودمختاری[۸۳] ، شایستگی[۸۴] و پیوستگی[۸۵] ، برطبق این تئوری، ارضاء این نیازهای روانی فطری پیش ­بینی­کننده اصلی بهزیستی روانی است.به طور اختصاصی­تر این مدل پیش ­بینی می­کندکه به دنبال کردن اهداف درونی (مانندرشدشخصی ، خودمختاری ، ترقی دیگران و جامعه) احساس عمیقی از رضامندی را برای شخص تدارک می­بیند درحالی که به دنبال کردن اهداف بیرونی (مانند موقعیت مالی ، جذابیت بدنی و شهرت اجتماعی) چنین خوشنودی را موجب نمی­ شود (اوشی ، ۲۰۰۰).

 

رویکرد اهداف[۸۶]

 

محققان رویکرد اهداف سعی ‌می‌کنند ، تفاوت­های فردی و تغییرات رشدی در نشانه­ های بهزیستی روانشناختی را توجیه کنند(اوشی،۲۰۰۰).این مدل اهمیت اهداف و ارزش‌ها در بهزیستی روانی را مورد تأکید قرار داده ، اظهار می­دارد از آنجایی که افراد در اهداف و تمایلات با هم متفاوت هستند ، آنچه باعث خوشنودی و رضامندی آن ها می­ شود نیز متفاوت است . درحمایت از این رویکرد دینرو فیوجیتا [۸۷](۱۹۹۵) دریافتند منابعی که باعث نزدیکی خود به اهداف خود شده و آن ها را به نتیجه می­رساند همان منابعی است که تأثیر عمیق و بنیادی بر بهزیستی آن ها دارد (دینر ،۲۰۰۰).

 

رویکرد شخصیت و خلق

 

برطبق این رویکرد ، فرایندی که به واسطه آن افراد تجارب هیجانی خود را بیاد می ­آورند و تجربه ‌می‌کنند ، از فردی به فرد دیگر متفاوت است و بستگی به خلق و شخصیت آن ها دارد . برای مثال کوستا و مک­کری نشان دادند برون­گرایی و روان­رنجورخویی ، دورگه اصلی شخصیت ، باعث تمایل طبیعی افراد به واکنش مثبت یا منفی دربرابر حوادث و رویدادها می­ شود ( دینر، ۲۰۰۰) .

 

رویکرد روانی

 

چیک سنت میهالی (۱۹۹۰) تئوری روانی را در ارتباط با بهزیستی روانی ارائه کرد . او دریافت شرایطی که موجب خرسندی می­گردد به تجربه روانی مربوط می­ شود . روانی حالتی از تمرکز است که طی آن ، فرد به طور کامل جذب یک فعالیت می­ شود درحالت روانی عمل فرد بی­زحمت و روان است .حداکثر خرسندی زمانی ایجاد می­ شود که فرد چالش­های تکلیف را با مهارت ­ها و شایستگی­های خود برابر یا همتا بداند، چالش بهینه با سطح مهارت فعلی فرد ، موجب روانی می­ شود (مارشال ریو[۸۸]،۲۰۰۰؛ ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۸۱).

 

رویکرد سازگاری[۸۹]

 

برطبق این رویکرد،مردم با گذشت زمان،با حوادث خوب وبد سازگارمی­شوندبطوریکه­این شرایط ،به مدت طولانی سلامت ذهنی آن ها را تحت­تأثیر قرار نمی­دهد. بریکمن[۹۰] و کمپل[۹۱](۱۹۷۱)(ایده یکنواخت بودن خوشی)[۹۲]را مطرح کردند . برطبق آن ایده ،مردم هرگز قادر نیستند به مدت طولانی خرسند باشند؛به خاطر اینکه آنهابا شرایط خوب و بد سازگار می­شوندو به حالت خنثی بودن خوشی برمی­گردند. در حمایت از این نظریه بریکمن ، کواتز[۹۳] ، بولمن[۹۴] (۱۹۷۸) دریافتند که اشخاصی که در قرعه­کشی برنده می­شوند نسبت به گروه مقایسه به طور معنی­دار شاد نیستند و افرادی که دارای معلولیت­های شدید هستند به اندازه­ای که ما انتظار داریم غمگین نمی­باشند. همچنین سیلور[۹۵](۱۹۸۲)دریافت که اشخاصی که در یک حادثه دچار معلولیت جدی شده بودند در ابتدا خیلی غمگین و آشفته­اند اما در یک زمان کوتاه دوباره شادی خود را به دست می ­آورند (دینر،۲۰۰۰).

 

رویکرد تعادل پویا[۹۶]

 

رویکرد تعادل پویای هدی[۹۷] و ویرینگ[۹۸](۱۹۹۲)پیش ­بینی می­ کند که حوادث خوب و بد زندگی مردم را شاد یا غمگین می­ کند ولی باگذشت زمان، مردم به خط پایه­ای[۹۹] که توسط خلق و شخصیت آن ها تعیین می­ شود برمی­گردند. در مدل تعادل پویا، ایده یکنواخت بودن خوشی با نظریه خلق و شخصیت ترکیب شده است. مدل تعادل پویا به طور کامل توسط داده ­های تجربی مورد حمایت قرار نگرفته است. زیرا مردم کاملا با بیکاری و فقر شدید سازگار نمی­شوند(دینر ،۲۰۰۰).

 

پیشینه داخلی

 

جعفرنژاد و همکاران(۱۳۸۴)به بررسی رابطه بین پنج عامل بزرگ شخصیت، سبک‌های مقابله با تنیدگی و سلامت روانی پرداختند. . نتایج نشان داد که ۱- میان عامل‌های روان رنجورخویی، پذیرش و برون گرایی با سلامت روانی رابطه معنی دار وجود دارد؛ ۲ – میان سبک‌مقابله ای مسئله مدار و هیجان مدار با سلامت روانی رابطه معنی دار وجود دارد، در حالی که میان سبک مقابله ای اجتنابی و سلامت روانی رابطه ای وجود ندارد؛ ۳- میان عامل‌های پذیرش، وظیفه شناسی، برونگرایی و سازگاری با سبک مقابله ای مسئله مداررابطه مثبت معنی ‌دار وجود دارد، و ۴- از متغیر سبک‌های مقابله ای دو سطح و از متغیر پنج عامل شخصیت تنها یک سطح در پیش‌بینی متغیر سلامت روانی سهیم هستند. در نهایت، پژوهش نشان می‌دهد که صفات شخصیتی و سبک‌های مقابله ای آزمودنی‌ها به طور معنی داری با سلامت روانی آن ها ارتباط می‌یابد.

 

بصیری مقدم و همکاران(۱۳۸۵) به بررسی ارتباط بین نوع شخصیت با سلامتی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی گنابادپرداختند.ونتایج آن ها ارتباط مستقیم معنی‌داری را بین نستوهی و سلامتی و همچنین ارتباط معکوس معنی‌داری بین درونگرایی و سلامتی ،روان پریش‌خویی و سلامتی ،روان رنجورخویی و سلامتی ،نشان داد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:11:00 ب.ظ ]




ماده ۱۰۸ قانون مدنی در این باره مقرر می‌دارد : در تمام مواردی که انتفاع کسیاز ملک دیگری به موجب اذن محض باشد مالک می‌تواند هر وقت بخواهد از اذن خود رجوع کند ‌مگر این که مانع قانونی وجود داشته باشد و ماده ۱۲۰ قانون مدنی در مقام اجرای همین قاعده اعلام می‌کند : اگر صاحب دیوار به همسایه اذن دهد که بر رویدیوار او سر تیر بگذارد یا روی آن بنا کند هر وقت بخواهد می‌تواند از اذن خود رجوع کند مگر این که به وجه ملزمی آن حق را از خود سلب کرده باشد .

همچنین آنکه به قصد حیازت به تحجیر ملکی پرداخته است می‌تواند از آن بگذرد[۳۲]یا در اعراض آنچه که به وجودمی آید جواز تصرف برای دیگران است و به تعبیر فقهی مفید اباحه تصرف است حال چنانچه پس از اعراض ، دیگران در ملک مالک تصرف کنند مالک آن می‌گردند اما اگر مال مورد اعراض که به صورت مباحات در آمده است توسط دیگران حیازات و تملک نشده باشد از جانب اعراض کننده قابل عدول است و او می‌تواند به مال مورد اعراض خود رجوع کند[۳۳]هر چند که اینجانب با دو نمونه ذکر شده اخیر به عنوان ایقاع جایز مخالف هستم چرا که آن چه که باعث بازگشت به حالت سابقه می شود یک ایقاع جدید است و خصوصیت و ویژگی خاص در ایقاع اولی آن مبنی بر جایز بودن نیست و آن چه که ابتدا شکل می‌گیرد یک ایقاع لازم است .

در صورتی که برای مثال در طلاق رجعی که شوهر در دوران عده می‌تواند به زوجه خود رجوع کند و طلاق را بی اثر کند[۳۴]، در این جا طلاق صورت گرفته در ماهیت خود رجعی است و جایز و به اما و اگر وابسته نیست .

پس با این توضیحات مشخص می شود که ایقاع از لحاظ دوام به لازم و جایز تقسیم می شود و این تقسیم بندی در ایقاع مورد پذیرش است .

الف-ضابطه تمییز ایقاع لازم و جایز

آن چه که اهمیت دارد جستجوی ضابطه ای در تمییز ایقاع لازم و جایز است ، زیرا به کار بردن اصل ( لزوم و ایقاع ) زمانی مفید واقع می شود که ضابطه ها رفع شبهه نکند و مصداق خارجی از معیارهای متعارف نباشد . حال اگر در این بین بخواهیم ضابطه ای ایجاد کنیم که چه ایقاعی لازم و چه ایقاعی جایز است ، باید به اثر ایقاع توجه داشت که چه چیزی با این ایقاع شکل گرفته است آیا التزامی به وجود آمده یا تنها یک اذن و اباحه صرف است آیا اسقاط حق صورت گرفته است یا اثر ایقاع انحلال یک عمل حقوقی بوده است که در ایجاد ضابطه باید گفت که اگر اثر آن ایجاد حق برای دیگری بوده ، درست است که تأسیس حق بدون تراضی و با یک اراده نیاز به اختیار ویژه دارد ولی همین که حق به اذن قانون ایجاد شد به دیگری تعلق می‌یابد و زوال آن به سبب خلاصی نیاز دارد و اگر ایقاع به منظور انحلال عمل حقوقی انشاء شده باشد به حکم طبیعت خود قابل رجوع نیست زیرا ایقاعی که کارگر افتد عمل مورد نظر را منحل می‌کند و بازگشت به آن مستلزم وقوع دوباره عمل حقوقی است وانگهی نهادی که از دست رفته است زمینه ای برای بازگشتن ندارد . ملاحظه احکام قانون مدنی نیز این نتیجه منطقی را تأیید می‌کند .

رد معامله فضولی ایقاعی است که مالک به وسیله آن معامله ناخواسته را ابطال می‌کند . اعلام اراده مالک اثر مطلوب را به جای می‌گذارد و پس از آن عقد نمی ماند که او امکان اجازه آن را داشته باشد به همین جهت است که ماده ۲۵۰ قانون مدنی اعلام می‌کند اجازه در صورتی مؤثر است که مسبوق به رد نباشد .

یا این که اگر اثر ایقاع اسقاط حق باشد قابل رجوع نیست و انشاء کننده نمی تواند از ایقاع برگردد، نمونه آشکار این قاعده در ابراء است که دائن از حق خود به اختیار صرف نظر می‌کند و هیچ کس در لزوم آن تردید ندارد همچنین است در اسقاط خیار و حق تجدید نظر خواهی .

حال با توجه به تمام این توضیحات و تفاسیر این گونه باید بیان کرد و تعیین ضابطه نمود : در مواردی که هدف از ایقاع ایجاد و التزام یا اسقاط حق و انحلال عمل حقوقی نیست و انشاء کننده می‌خواهد بدین وسیله به دیگری اذن دهد یا کاری را برای او مباح سازد بی گمان می‌تواند از اذن بازگردد . زیرا ، ایقاع نیز از اعمال حقوقی است و اثر آن تابع چگونگی انشاء است .

ایقاع جزء به اذن قانون ایجاد التزام نمی کند ولی در صورتی انشاء کننده را پای بند می‌سازد که او خواسته باشد . به بیان دیگر ، التزام ناشی از ایقاع فراتر از مفاد آن نمی رود و اگر اثر ایقاع ایجاد التزام یا اسقاط حق و یا انحلال اعمال حقوقی باشد لازم است و قابل رجوع نیست ، پس معیار می شود اثری که از ایقاع مترتب می شود .

ب- امکان وجود ایقاع خیاری

در این که آیا امکان این امر مطرح هست که یک ایقاع خیاری باشد و شخص موقع با بهره گرفتن از یک حق خیار بتواند آن را بازگرداند .مطالبی در بین فقها و حقوق دانان مطرح هست که تقریباً آن ها با هم ، هم عقیده هستند که در این بین ابتدا نظرات فقها و حقوق دانان مطرح می شود و بعد نظر خود را در تأیید یا رد نظرات آن ها بیان می کنم . ابتدا نظر یکی از اساتید بیان می شود که به طور مختصر در ، رد یا قبول ایقاع خیاری اظهارنظر ‌کرده‌است و بعد نظر استاد دیگری بیان می شود که به طور مفصل در این مورد بحث ‌کرده‌است. شرط خیار در ایقاعات :

فقه امامیه تصریح می‌کند که شرط خیار در ایقاعات راه ندارد زیرا تصور خیار در ایقاعات آسان نیست .

این استاد با این اظهار نظر مشخص می‌کند که خود نیز قائل به ایقاع خیاری نیست و آن را قبول و قابل تصور نمی داند[۳۵].

استاد دیگر بیان می‌کند که در قانون مدنی خیارات در مباحث مربوط به فصل بیع مطرح می‌شوند ، در ماده ۴۵۶ خیار ویژه معامله است و در ایقاع راه ندارد ، همان طور که می بینیم در قانون مدنی بحثی از خیار در ایقاعات نکرده است ، در فقه کمتر سخنی از امکان بر هم زدن ایقاع لازم به استناد خیار فسخ شده است.

از نظر منطقی نیز وجود بیشتر خیارها با طبیعت ایقاع سازگاری ندارد . گذشته از خیارهای مختص بیع که بی گمان در هیچ عمل حقوقی دیگری وجود ندارد ، دو مبنای اصلیخیار یعنی تخلف از تراضی و ایجاد ضرر ناروا در ایقاع تحقق نمی پذیرد زیرا بنا به فرض در ایقاع تراضی واقع نمی شود و اگر هم ضرری به بار آید نتیجه اقدام انشاء کننده است . تنها موردی که امکان بحث و احتمال در آن می رود خیار شرط است ، زیرا از نظر قواعد تعارضی بین شرط خیار و طبیعت ایقاع وجود ندارد .

برای مثال می توان تصور موردی را کرد که طلبکار درابراء مدیون ، برای خود شرط خیار کند یا مالکی اذن خود به معامله فضولی را با خیار شرط همراه سازد .

با وجود این فقیهان از دو جهت خیار شرط را در ایقاع ممکن و نافذ نشمرده اند :

۱-شرط به فرضی اختصاص دارد که دو شخص درباره مفاد آن تراضی کنند ، چنان که در قرارداد ها ، ضمن تراضی درباره چند و چون داد و ستد ، شرط خیار یا انجام دادن کاریرا می‌کنند ، پس در ایقاع که با یک اراده واقع می شود سخن گفتن از شرط بی مورد است و آن چه قید اراده می شود ، در حکم شرط ابتدایی است[۳۶] .

۲- امکان فسخ عمل حقوقی ، به ویژه ازبین بردن آثار به جا مانده از آن ، کاری است استثنایی که باید به اذن قانون گذار انجام پذیرد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-08] [ 10:45:00 ق.ظ ]